انشا با موضوع مقایسه برخاستن از خواب در روستا با شهر

متن مرتبط با «شخصیت» در سایت انشا با موضوع مقایسه برخاستن از خواب در روستا با شهر نوشته شده است

نگارش شخصیت پردازی با موضوع پسر شلوغ

  • شخصیت پردازی موضوع: پسر شلوغ پسری شر و شیطان بود. هیچ وقت در یک جا بند نمی شد.همیشه درحال جنب و جوش بود،مانند ماهی که از آب بیرون افتاده باشد همیشه به این طرف وآن طرف می پرید. آن چشم های درشت قهوه ای, ...ادامه مطلب

  • نگارش یازدهم توصیف شخصیت با موضوع خدای دلم

  • نگارش یازدهم درس سوم توصیف شخصیت موضوع: خدای دلم نوشتن از معشوق، دل و دیده ی عاشق می خواهد، اما من که عاشق نیستم.من در توصیف خدایی که او را می پرستم قلمم زیباتر می نویسد.کفر اگر نباشد از چشمانش می گو, ...ادامه مطلب

  • نگارش یازدهم درس سوم شخصیت پردازی با موضوع شخصی در همین نزدیکی

  • نگارش یازدهم درس سوم شخصیت پردازی موضوع: شخصی در همین نزدیکی اولین باری که با او ملاقات کردم هوا سرد بود،متفاوت و البته دوست داشتنی بودنش در نگاه اول حس سردی هوا را در وجودم به فراموشی سپرد. راه رفتن, ...ادامه مطلب

  • انشا با موضوع شخصیت

  • موضوع, انشا,: شخصیت, هیچگونه آرایشی نمیتواند شخصیت زشت انسان را بپوشاد، زیبایی در چهره نیست بلکه به باطن آدم هاست .میخواهم از یک زن بگویم و بنویسم، زنی مهربان و خوش رو مثل مادرپوست سفیدی دارد و رنگ موها, ...ادامه مطلب

  • نگارش یازدهم درس سوم شخصیت پردازی با موضوع بهترین شخصیت زندگی من

  • نگارش, یازدهم, درس سوم شخصیت,, پردازی, موضوع,: بهترین, شخصیت,, زندگی, من ساعت هاست که دارم می اندیشم امّا دریغ؛ دریغ از یافتن پاسخ سوالی که تقریبا یک روز است ذهنم را مشغول خود کرده« بهترین, شخصیّت زندگی, من»این ش, ...ادامه مطلب

  • نگارش یازدهم درس سوم توصیف شخصیت با موضوع مدرسه

  • نگارش, یازدهم, درس سوم توصیف, شخصیت, موضوع,: مدرسه, دیوارهای ضخیم و پنجره های نرده کشی شده اش تن رابه لرزه درمی آورد٬واردحیاط که می شدی تیرهای دروازه فوتبال امید خاصی به انسان می داد. سه معاون افسانه ای چغ, ...ادامه مطلب

  • موضوع انشا توصیف شخصیت مادربزرگ

  • موضوع انشا: توصیف شخصیت مادربزرگ میگویند تا آدم چیزی را از دست ندهد قدرش را نمیداند به راحتی از کنارش میگذردبدون کوچیک ترین توجهی به آن اما روزی خواهد رسید کهحسرت ان روز هارا بخورد به خود بگوید کاش چنان میکردم کاش چنان میکردم یکی از افرادی که همیشه حسرتش را میخوردم مادربزرگم بود مادری ۷۰ ساله با موهایی حنایی که تار های سفید درمیان آنها ب چشم میخورد .قدی متوسط چشمانی ن بسیار درشت بینی متوسط ولبهایی نازک وکوچک و چروک هایی که در چهره اش بود نشان دهنده روز هایی بود که پشت سر گزاشته بود درد هایی ک کشیده بودی راه هایی ک پیموده بود .همیشه لباس های روشن ب تن داشت یعضی وقت هاهم گل گلی دل سوز فرزندانش بود عاشق نوه هایش از دل و جان برایشان وقت میگذاشت .مهربان بود ب اندازه ای ک دیگر کسی ب مهربانی او ندیدم خنده هایش راهنوز ب یاد دارم هروقت میخندید چقدر دلم میخاست بپرم و لپای سرخشو ببوسم .او رفت وبهشتی شد و من ماندم و حسرت وجودش پس بیایید قبل ازینکه دیر بشود قدرشان را بدانیم. , ...ادامه مطلب

  • انشا توصیف شخصیت ذهنی با موضوع پاییز

  • توصیف شخصیت ذهنی موضوع انشا: پاییز آخرین دختر خانواده ی پاییز،دختری است بارنگ و روی پریشان وموهایی آشفته.دختری است بابدنی لاغروچشمانی پرغصه که گاهی این غصه ها تبدیل به اشک میشوند ومی بارند.دختری که شاید زمانه خیلی درحقش بدی کرده است، انقدر که حال بدش دیگران رانیز دلتنگ می کند. همیشه لباس های زردمایل به قرمزونارنجی می پوشد.دختری که آنقدر غصه دارد که موهایش شروع به ریزش کرده است .دختری که درست حال عاشقان رادارد.دختری که دیگران درحال ووضعیتی که دارد متعجب اند ؛گاهی سرد، گاهی بارانی وگاهی آرام. دختری که آنقدر مغرور است که اجازه نمی دهد هیچ یک از خواهرانش با او حرف بزنند .دختری که هیچ کس حالش را نفهمید .دختری که دیگر طبیعت را دوست نداردو می خواهد همه جا مثل خودش بی حال و پریشان باشد. دختری که شاید انتظار آمدن کسی را می کشد.کسی که هیچ وقت اورا ندیده است وفقط خصوصیاتش راشنیده است که اونیزباهمه به سردی برخورد میکند  ووقتی که می آیدهمه جارا به خواب میبرد وسبب مرگ گل ها و درختان میشود. آذرباخودفکرمیکندکه شایداونیز(ماه دی)درانتظاردیدنش است.امازمانه این اجازه را به آنهانمی دهد. آخرین دختر خانواده ی پاییز،دختری است بارنگ و روی پریشان وموهاییآشفته.دختری است بابدنی لاغروچشمانی پرغصه که گاهی این غصه ها تبدیل به اشک میشوند ومی بارند.دختری که شاید زمانه خیلی درحقش بدی کرده است،انقدر که حال بدش دیگ, ...ادامه مطلب

  • موضوع انشا توصیف شخصیت پدر

  • موضوع انشا: توصیف شخصیت پدر بند مقدمه:پدر شخصیتی است که شاید سخت بتوانم او را وصف کنم . پدر ها ستون خانواده عزیز دل دختر ها و پشتوانه پسر هایشان هستند .در طول زندگی خود از هر چیزی میگذرد تا بقیه در رفاه باشند. بند بدنه: توصیف ظاهر: باقد نسبتا متوسطش وموهای جو گندمی زیبایی که به حالت چتری روی پیشانی اش ریخته شده بود جذابیت و گیرایش را بیشتر میکرد ، با بینی کوچک انحرافی ظاهری که خود من هم از او به ارث برده ام .چشمان مشکی و ابرو های تقریبا کلفتی که هنوز مشکی مانده است. کمی ته ریش ،و خطی روی سمت چپ صورتش که از یک حادثه ی دوران کودکی اش خبر میدهد ولی روی زیبایی و جذابیت او تاثیری نگذاشته است .هرکسی مرا می دید میگفت یک نمونه کاملا کپی شده از او هستم .توصیف رفتار: باطنی مهربان وظاهری مظلوم دارد دلسوز است اگر تکه نانی هم برای خوردن داشته باشد آن را با کسی که نیاز دارد تقسیم میکند .او برای هر کاری که ما انجام میدهیم یک پند یا شعر میگوید .بیشتر اوقات روحیه شادی دارد و دوست ندارد در بد ترین شرایط، ناراحتی کسی را ببیند و خودش هم هنگام ناراحتی تظاهر به شاد بودن میکند .اشک او را به ندرت دیده ام هیچ وقت سعی نمیکند اشتباه کسی را به رویش بیاورد . ولی با رفتاری نصیحت امیز به او میفهماند که کارش اشتباه بوده است .زندگی با او برایم رویایی است .با تک تک لحظه های وجودش در زندگیم خاطراتی را ایجاد کرده اس, ...ادامه مطلب

  • موضوع انشا گسترش شخصیت

  • گسترش شخصیت بند مقدمه:خوبی در وجود بعضی ها چنان عجین شده است که هرگز نمی توانی خلاف آن را تصور کنی .آدم هایی که وجودشان لبریز از عشق و محبت است و گاهی توصیف عظمت نیکان در کلام نمی گنجد . بند بدنه (خصوصیات ظاهری و رفتاری): چهره ای مهربان و کشیده با چشمانی روشن و لبخندی ماندگارکه همواره بر آن چهره نقش بسته ، گویی هرگز غمی ندارد از بس که مهربان است . پوست گندمگونی دارد و جز آن دسته از آدم هایی است که قامت بلندی دارد . البته در گذر زمان قدسرو مانندش اندکی به کوتاهی گراییده . موهای جو گندمیش نشان از سال ها تجربه و زندگی پر فراز و نشیبش دارد . هرگاه به چهره معصوم مادرم که حال دیگر گرد پیری بر آن نشسته نگاه می کنم با خود می گویم چگونه وجودش سرشار این همه مهربانی و مهرورزی است .مهربانی هایی که هیچ گاه برایشان حد و مرزی قرار نداده و هرگز اندیشه بدخواهی به قلب با وسعتش راه نیافته است .گاهی اوقات که چشمانش را می نگرم ؛ عمیقا به آن احساسات لطیف و لبریزش پی می برم و می توانم درک کنم که چگونه عشق را با همه وجودش به دیگران تقدیم می کند . هیچ گاه در ناملایمات زندگی خشم خود را به فرزندانش نشان نداد و در شرایط سخت زندگی ، مهربانی را فراموش نکرد .گاهی فکر میکنم او به دنیا آمده است تا با تمام توانش بفهماند که زندگی ارزش دل شکستن انسان ها را ندارد . نشان دهد آن چه عده ای در مورد نا مهربانی گفته اند ن, ...ادامه مطلب

  • موضوع انشا در مورد شخصیت نگاری پیرمرد خوش ذوق

  • شخصیت نگاری موضوع انشا: پیرمرد خوش ذوق بعضی ادها در دست زندگی خود را گم میکنند و همه چیز را فراموش میکنند اما بعصی ها هن سعی میکنند به بهترین نحو زندگی کنند درست همانگونه ک از کودکی دوست داشتند میخواهم درمورد یکی از این افراد بنویسم درمورد پیرمرد تعمیرکاری ک بسیار خوش ذوق است پبرمرد حدود 60 سالش است اما همیشه مرتب و اراسته است با اینکه تعمیرکار است اما لباس هایش همیشه مرتب و تمیز است و لباس کار جدایی دارد همیشه موهای خرمایی رنگش را شانه کشیده و با کشی پشت سرش بسته است موهای خرمایی رنگی که اگر در ان دقت کنی چند تار سمج سفید را میبینی ک بنظر نن به زیبایی پیرمرد افزوده است پیرمرد سعی میکند همه ی کارهایش را به نحو احسنت انجام دهد در ان خیابان همه از پیرمرد و امانت داری و درست کاری ان صحبت میکنند او عاشق طبیعت است و همه در نگاه اول متوجه این موضوع میشوند اخر تعمیرگاهش پر از گل و گیاه است و چند قفس پرنده به سقف اویزان است اوایل که با پیرمرد اشنا شده بودم فکر میکردم تعمیرگاه را چ ب گل و گیاه اما الان متوجه شدم کار پیرمرد بهترین کار است انطور که دلش میخاهد زندگی میکند و تن به اجبار هاب نفرت انگیز دنیا نمیدهد کاش ما هم بتوانیم مانند او زندگی کنیم همینطور شاد و عاشقانه. , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها