انشا با موضوع مقایسه برخاستن از خواب در روستا با شهر

متن مرتبط با «غروب» در سایت انشا با موضوع مقایسه برخاستن از خواب در روستا با شهر نوشته شده است

نگارش دهم درس هفتم تضاد مفاهیم موضوع طلوع و غروب

  • نگارش دهم درس هفتم تضاد مفاهیم موضوع: طلوع و غروب با طلوع دل انگیز خورشید شور و نشاط هرفرد در زندگی آغاز می شود،وبا غروب غم انگیز خورشید زمان کار و تلاش روزانه پایان می یابد.طلوع یعنی زندگی دوباره،وش, ...ادامه مطلب

  • انشا با موضوع غروب آفتاب شهر من

  • موضوع, انشا,: غروب, آفتاب, شهر من رنگ غروب آفتاب شهر من،خالص ترین،نزدیک تر وصادق تر باقی می ماند.تنها رنگی که تغییر نکرده است،خیره کننده نیست وهیچ رنگ دیگری ندارد،زیرا این یک رنگ نفیس است که توسط دست خدا, ...ادامه مطلب

  • انشا با موضوع غروب

  • موضوع, انشا,: غروب, غروب خورشید از زیبا ترین منظره هایی است که جلوه گر زیبایی های خداوند است.هرکدام از ما این منظره ی زیبا را به گونه ای توصیف می کنیم.‌چقدر زیبا و دل انگیز است تماشا کردن غروب خورشید آن, ...ادامه مطلب

  • نگارش دوازدهم قطعه ادبی با موضوع غروب چشمانت

  • نگارش, دوازدهم, قطعه, ادبی, موضوع,: غروب, چشمانت, «سنگ ها هم حرف هایی می زنند،گوش کن!خاموش ها گویاترند!از در و دیوار می بارد سخن،تا کجا دریابد این را جان من؟در خموشی های من فریادهاست!آنکه دریابد چه می گویم , ...ادامه مطلب

  • موضوع انشا توصیف ساحل دریا هنگام غروب پاییزی

  • موضوع انشا: توصیف ساحل دریا هنگام غروب پاییزی با صدایی زیباتر از خش خش برگهای پاییزی،آرامش بخش تر از ترانه باران و پرخروش تر از هر صدایی که تا کنون شنیده بودم از خواب بیدار شدم.به سختی پلک های درهم تنیده ام را باز کردم.این چیست!چه زیبا و دلنواز است!این صدای امواج خروشان دریا و نوای عارفانه اوست که توسط پس گردنی باد درست می شد‌.اما ......من اینجا چه میکنم؟؟یادم آمد.من از کشتی به پایین افتادم و همنشین قطره های آب شدم،همسفر باد شدم و خورشید هم دست نوازشش را برسر ما می کشید.در این فکر بودم که دریا با رقص الماس های ریز و درشتش توجهم را جلب کرد.باد هوهو کنان آمد و صورتم را نوازش کرد،اما چیز عجیبی در آن بود.....عشق!آری عشق!عاشقی دل خسته با او همراه بود آری آن عشق،عشق همیشه ماندگار پاییز بود که با برگهای عریان و خزان تمام هستی را زیر و رو میکرد تا به معشوقش برسد.وای.غروب...غروب چه زیباست!دریا آرام میگیرد و خورشید پتویی نارنجی رنگ بر سرش می کشد.باد آرام می گیرد و دیگر هوهو نمی کند.پاییز ساکت می شود و دیگر به دنبال معشوقش نیست.انگار که معشوقش را یافته!من نیز محو این زیبایی الهی شده ام.اما حیف که تنها چند لحظه عمرش به طول می انجامد.عجب لحظه ای لحظه ای تلخ اما عاشقانه , ...ادامه مطلب

  • انشا با موضوع غروب دل انگیز

  • موضوع انشا: غروب دل انگیز به نام خالق زیبایی هادریا از همیشه آرام تر است ؛مانند کودکی معصوم به خواب عمیق فرو رفته و در رویای شیرین غرق شده است.در پشت کوه های سر به فلک کشیده،خورشید جامه ای سرخ به تن کرده است و حسابی خودنمایی می کند.خورشید مانند یاقوت سرخ در کرانه آسمان میدرخشید و چشم هر رهگذری را و, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها