انشا با موضوع مقایسه برخاستن از خواب در روستا با شهر

متن مرتبط با «مردی» در سایت انشا با موضوع مقایسه برخاستن از خواب در روستا با شهر نوشته شده است

موضوع انشا مردی که ازگدا بودن خودشاد بود

  • موضوع انشا: مردی که ازگدا بودن خودشاد بود نوه هایم همه به صورت دایره ای شکل اطرافم نشسته بودندتابرایشان داستان امروزراتعریف کنم،لبخندمهربانی به صورت های کودکانه شان زدم وشروع کردم:خاطره ای که میخواهم برایتان بگویم مربوط به سالهاپیش است:آن زملن بسیارجوان بودم،به الانم نگاه نکنید!اعتمادبه نفس زیادی داشتم ومغروربودم..به یاددارم تازه ازفرنگ برگشته بودم،آخرمن درآنجاتحصیل میکردم،برای تعطیلات عیدبه وطنم بازگشته بودم تامدتی راباخانواده ام سپری کنم.جلوی خانه مان که رسیدم پیرمردموسفیدی رادیدم،اوخارهای زیای بردوش داشت وآن هاراباخودپیش میبردهمچنین تمام لباس هایش هم فرسوده شده بودند!بادیدنش حس ترحمی بهم دست داداماپس ازانکه ذکرگفتنش راشنیدم این حسم به خشم تبدیل شد!آخراوچه داشت که اینگونه نیزخداراشکرمیکرد؟؟بالحن تحقیرکننده ای به سویش گفتم:ای پیرکم عقل،ساکت شو!خارهارابرپشت میگذاری واینگونه قدم برمیدای آن وقت شخصیتت کدام است؟؟عزتت کو؟؟پیرصبورانع دربرابرحرف هایم سکوت کردوسپس پاسخ جالبی داد:چه عزت زین به که نیم بردرتوبالین نه:چه عزتی ازاین بالاترکه محتاج تونیستم؟کای فلان چاشت بده یاشامم نان وآبی که خورم وآشامم:نمیگویم که فلانی صبحانه یاشامی به من بده،نان وآبی که بخورم وبیاشاممشکرگویم که مراخارنساخت به خسی چون توگرفتارنساخت:شکرمیگویم که مراخاروذلیل نکردوبه انسان فرومایه ای مانندتوگرفتارنکرددادبااین ه, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها