انشا با موضوع مقایسه برخاستن از خواب در روستا با شهر

متن مرتبط با «کتاب» در سایت انشا با موضوع مقایسه برخاستن از خواب در روستا با شهر نوشته شده است

نگارش دوازدهم درس سوم قطعه ادبی با موضوع کتاب

  • نگارش دوازدهم درس سوم قطعه ادبی با موضوع کتاب «کتاب»سلام مونس مهربان خلوت و تنهایی من! بگذار به دنیای خاموشی همیشه ات قدم بگذارم! مرا با خود به دهکده روشن قصه هایت ببر! عطش دانستن مرا تنها شراب ظهور , ...ادامه مطلب

  • نگارش دهم درس پنجم جانشین سازی با موضوع کتاب

  • نگارش دهم درس پنجم جانشین سازی موضوع: کتاب درست می شنوم؟! دارد به سمت من می آید؟!این صدای پای اوست؟!آه؛ نه، آن رفیق قدیمی باز هم بی توجه به من گذشت...رد شد و بازهم به آن یار مهربان توجهی نکرد...درست , ...ادامه مطلب

  • نگارش دهم درس دوم عینک نوشتن با موضوع کتاب

  • نگارش, دهم درس دوم عینک نوشتن, موضوع,: کتاب مثل همیشه کتابم را بر می دارم و از خانه بیرون می زنم، این راه طولانی را بدون توجه به نگاه موجودات اطرافم طی می کنم. می روم و در جای همیشگی می نشینم. کافه چی ق, ...ادامه مطلب

  • نگارش دهم گزارش نویس با موضوع گزارش بازدید از کتابخانه شهر

  • نگارش دهم گزارش نویس با موضوع  گزارش بازدید از کتابخانه شهر پرسش ها: 1_گزارش مربوط به چه زمانی است؟ 2_مکان گزارش کجاست ؟ 3_کتابخانه در کدام مکان شهر قرار دارد؟ 4_کتابخانه بزرگ است یا کوچک؟ 5_آیا مردم, ...ادامه مطلب

  • موضوع انشا کتاب خوب، دوست خوب

  • موضوع انشا: کتاب خوب، دوست خوب یادت می اید وقتی به مدرسه می امدم اولین کسی که مرا تحت تاثیر خود قرار داد تو بودی.وقتی در خانه هیچ کس حتی مرا به یاد نداشت و همه در کارو زندگی خود غرق بودند تو مرا به خ, ...ادامه مطلب

  • موضوع انشا بی حساب و کتاب لطف نکنید

  • موضوع انشا: بی حساب و کتاب لطف نکنید!! (طنز) اجالتاالان خیلی خسته ام،ولی بااین حال لطف میکنم وبرایتان انشامینویسم تاهمانطورکه خیلی هامیدانندبرای شماهم روشن شودوبدانیدکه من تاچه حدانسان خیرومردم دوستی هستم تااگرمن بعدکاری برایتان انجام دادم ومنت برسرتان نهادم،جای اعتراضی نباشدوقدردان من باشید!بگذاریدبرای اینکه بتوانم منظورم رابهتربه شمابفهمانم باچندمثال شروع کنم:اولاهمین چندلحظه پیش که درحال پرسه زدن درتلگرام بودم،یکی ازدوستانم ازمن خواست تادرموردعکس یه بنده خدایی نظربدهم،ازآنجاکه موضوع مهم ودرعین حال سختی بود،منت نهادم وبرای اینکه درچاه وچاله وفاضلاب گلابی هانیفتد،برایش آدرس کلینیک زیبایی رافرستادم وخداروشکرگره ازمشکلش گشودم؛ثانیاظهرکه ازمدرسه می آمدم چون همسایه طبقه سومی دستش پربودوبچه ی کوچک نق نقواش مدام زنگ میزد،لطف کردم دکمه طبقه سه آسانسوررابرایش زدم،البته بماندکه واقعابزرگواری کردم که تمام مدت صدای گریه های آن نوزادیک وجبی که مثل مگس درگوشم وزوزمیکردراتحمل کردم ودهانش رابابرگه های امتحانی ای که دردستم بودغنی سازی نکردم.ثالثا،خوب به یاددارم دیشب که برادرم ازمن خواست صدای تلویزیون راکم کنم کنترل راکه بغل دستم بود،بامهارت تمام،درست مثل یک بشقاب پرنده،پردادم تابامحاسبات دقیق فضایی ام جلوی دستش فرودآید،البته باکمی، انحراف!!خب ازاین قبیل مواردزیادهست ولی باهمین سه موردکه ذکرکردم ف, ...ادامه مطلب

  • انشا با موضوع کتاب

  • موضوع انشا: کتاب پرسش ها: 1-کتاب چه نقشی در زندگی ما دارد؟ 2-با کتاب باید چگونه رفتار کرد؟ 3-ایا کتاب نبود چه اتفاقی در زندگی ما می افتاد؟ 4-اگر به کتاب ارزش نگذاریم چه اتفاقی می افتد؟ 5-اگر کتاب را خوب حفظ نکنیم چه اتفاقی می افتد؟ 6-گذشتگان ما را ن, ...ادامه مطلب

  • دانلود کتاب 100 انشا با موضوعات مختلف

  • کتاب انشا با 100 عنوان انشا از موضوعات مختلف این کتاب شامل 100 عنوان انشاء با موضوعات مختلف که از کلاس انشای سراسر کشور جمع آوری گردیده است. کتاب حاضر را به دانش آموران عزیز برای تقویت مهارت انشانویسی شان و به معلمین محترم برای استفاده از موضوعات در کلاس انشا و آرمون های امتحانی پیشنهاد میکنیم. ا, ...ادامه مطلب

  • انشا با موضوع کتاب خاک گرفته

  • موضوع انشا: کتاب خاک گرفته این دنیا چیز های عجیبی دارد که هنوز کسی آنها را نیافته است.بعضی از چیز هارا انسان توانسته کشف کند مانند پرندگان.پرنده هایی که به پرنده های بهشتی معروف اند،بسیار زیبا هستند اما پرنده ای که زیباترینِ پرندگان است،به پرنده ابر ها مشهور است.این پرنده به خاطر این که ابرها،رحمت و نعمت را در دل خود جای داده اند،به این اسم شهرت دارند.این پرنده،پرهای خیلی نرمی دارد و همانند ابریشم لطیف و گرانبها است.کاکلش از جنس خداست و دمش را رنگ های قرمز،زرد و آبی احاطه کرده اند.پرنده را در دستانم میگیرم.انگار کمی کثیف شده است.با دستمالی آن را تمیز میکنم.به احتمال زیاد فهمیده اید که این پرنده چیست؟ بله،این پرنده کتاب است.برگ های این کتاب از ابریشم هم ارزشمند تر است.در دل خود حکمت و رحمت جای داده است. وقتی کتاب را باز میکنم ،رقص کلمات دیوانه ام میکند.مرا بسوی خویش میخواند.از من میخواهد که با او دوست شوم.مشتاقانه منتظر این حرفش بودم و با علاقه دوستی اش را میپذیرم.خاک چگونه زهره دارد که دوست من را کثیف کند.حالا من دوستی دارم که از همه دوستانم بهتر است.شما نمیخواهید دوستی همانند او داشته, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها